يه جلسهء كوچيك ِ يه ساعت ِ 4 ، 5 نفره چقدر ميتونه ذهن آدمو به خودش مشغول بكنه ، چقدر ميتونه تاسف آور باشه و چقدر ميتونه شناختتتو كامل كنه ...
از ديروز كه برگشتم خونه يكسره به حرفا و رفتارش فكر ميكنم ، آدمي ظاهرا مبادي آداب كه قادر ِ با يه جمله شيك مودبانه ء لفظ قلم اوج ... خودشو نشون بده ، آدمي كه در نگاه اول با قدرت فوق العاده اي يه جور ديگه خودشو وانمود ميكنه (!) ، از اينكه مثل اون نيستم و در عين صميميت با ديگران هيچوقت به خودم اجازه چنين برخوردي رو نميدم با تمام وجودم خوشحالم و يادم اومدم قرار شده هيچ انتظاري از ديگران نداشته باشم ...
وقتي اومدم بيرون ياد اينجا افتادم ، اين دنياي مجازي كه دوستيهاش به ندرت تو دنياي واقعي ديده ميشه ، از اينكه يه دنياي خوب زاپاس اينجا دارم و يه عالمه دوستان غريبي كه نديده و نشنيده دوستشون دارم ؛ به خودم باليدم ؛
هاله هميشه نگران و مهربون ، شبح ؛ يه راهنماي جامع و كامل تو هر زمينه اي كه بخواي ، پسر به قول هاله ظاهرا شجاع ؛) و كلي متفاوت با دنياي واقعي ، آيدين يه رفيق استثنايي ، دنياي عزيز ، استار و تنهايياي دلش ِ ،آفتابگردون ِ مدتي ناراحت ، پاييز خسته ء دوست داشتني ، اسكيزو ِ چند بعدي ، الهامو يه وبلاگ دوست داشتني ، سوررئاليست و مرحله نهايي جشنواره ، بهمن و غريو عزيز ، مهران ، هبوط و باغ آينه ؛دوستان خوبي كه تازه پيداشون كردم ، وزير محترم شيلات كه مطمئنم الان كه ساكت ِ داره يه چند تا چيز بي ربطو يه جوري به هم ربط ميده ، آقاي ...( خودت ميدوني ديگه ؛) ) ، ريرا كه اميدوارم آروم شده باشه ، لولي عزيز ،عليرضا با وجود كم لطفياش نسبت به جنس من ، فاطي و لنا عزيز ، نسرين كه هميشه كلي زحمت بهش ميدم ، مسافر كاليفرنيا و زيزي ؛ دوستان جديدي كه كلي عاشق اسم وبلاگاشونم ، ناظمو مينيمالهاش ، نغمه كه نميدونم گرفتاريش برطرف شد يانه ، و دوست خوب خوبم كه يكمي نوشتن اسم وبلاگش به اينگيليسي برام سخته و دوست جهنميم ؛) و محمد كه معلوم نيست كجاست ( راستي كسي ازش خبر نداره ؟ ، شايد بار اول باشه واسه آدمي كه هيچوقت نديدمش نگران ميشم ) و تمام دوستاني كه به من سري ميزنيد ...
همتونو دوست دارم ...
از ديروز كه برگشتم خونه يكسره به حرفا و رفتارش فكر ميكنم ، آدمي ظاهرا مبادي آداب كه قادر ِ با يه جمله شيك مودبانه ء لفظ قلم اوج ... خودشو نشون بده ، آدمي كه در نگاه اول با قدرت فوق العاده اي يه جور ديگه خودشو وانمود ميكنه (!) ، از اينكه مثل اون نيستم و در عين صميميت با ديگران هيچوقت به خودم اجازه چنين برخوردي رو نميدم با تمام وجودم خوشحالم و يادم اومدم قرار شده هيچ انتظاري از ديگران نداشته باشم ...
وقتي اومدم بيرون ياد اينجا افتادم ، اين دنياي مجازي كه دوستيهاش به ندرت تو دنياي واقعي ديده ميشه ، از اينكه يه دنياي خوب زاپاس اينجا دارم و يه عالمه دوستان غريبي كه نديده و نشنيده دوستشون دارم ؛ به خودم باليدم ؛
هاله هميشه نگران و مهربون ، شبح ؛ يه راهنماي جامع و كامل تو هر زمينه اي كه بخواي ، پسر به قول هاله ظاهرا شجاع ؛) و كلي متفاوت با دنياي واقعي ، آيدين يه رفيق استثنايي ، دنياي عزيز ، استار و تنهايياي دلش ِ ،آفتابگردون ِ مدتي ناراحت ، پاييز خسته ء دوست داشتني ، اسكيزو ِ چند بعدي ، الهامو يه وبلاگ دوست داشتني ، سوررئاليست و مرحله نهايي جشنواره ، بهمن و غريو عزيز ، مهران ، هبوط و باغ آينه ؛دوستان خوبي كه تازه پيداشون كردم ، وزير محترم شيلات كه مطمئنم الان كه ساكت ِ داره يه چند تا چيز بي ربطو يه جوري به هم ربط ميده ، آقاي ...( خودت ميدوني ديگه ؛) ) ، ريرا كه اميدوارم آروم شده باشه ، لولي عزيز ،عليرضا با وجود كم لطفياش نسبت به جنس من ، فاطي و لنا عزيز ، نسرين كه هميشه كلي زحمت بهش ميدم ، مسافر كاليفرنيا و زيزي ؛ دوستان جديدي كه كلي عاشق اسم وبلاگاشونم ، ناظمو مينيمالهاش ، نغمه كه نميدونم گرفتاريش برطرف شد يانه ، و دوست خوب خوبم كه يكمي نوشتن اسم وبلاگش به اينگيليسي برام سخته و دوست جهنميم ؛) و محمد كه معلوم نيست كجاست ( راستي كسي ازش خبر نداره ؟ ، شايد بار اول باشه واسه آدمي كه هيچوقت نديدمش نگران ميشم ) و تمام دوستاني كه به من سري ميزنيد ...
همتونو دوست دارم ...