یکی به خاطر نمره بدی که گرفته بود گفت تبریک و روبوسی باشه واسه فردا ...
یکی اصلن هیچی نگفت حتی وقتی کیک دست پخت خودمو خورد ؛ مطمئن بودم چیزای خوبی آنلاین ازش میشنوم ...
یکی با کلی هیجان و شور منو بغل کردو 3 تا ماچ آبدار تقدیم من کرد ... خداوکیلی مدتها بود کسی منو اینجوری بوس نکرده بود ... ممنونم مونا ...
یکی ام بغلم کردو بوسم کردو تبریک گفت ولی با کلی ناراحتی و گرفتگی...

براش نگرانم ؛ خوب میشناسمش ... نمیدونم چرا باید اینجوری برخورد کنه و تصمیم بگیره ...! برام عجیب ِ ،از اون بعید ... تمام زندگی و احساسشو گذاشته رو چیزی که اصلن وجود نداره ... کاشکی میتونستم اون چیزی که واقعن وجود داره رو بهش بگم ولی میترسم ... باشه واسه بعد امتحانا ، کاش اونقدر منطقی برخورد کنه که از گفتنش پشیمون نشیم ...