وقتي يه اتفاق خوب دور و برت مي افته ، وقتي به هردليلي خوشحالي و زمين و زمان به نظرت دوست داشتني جلوه ميكنه و خلاصه روزگار به كام ِ شايد كمتر دستت به نوشتن بره ، به باز كردن بلاگر و تايپ يوزر و پسوردت و بعد پاپليش كردن گوشه اي از اونچه اينجوري روت تاثير گذاشته ...
ولي هر وقت دلت پر ِ به قول يه دوست حتي دير اومدن اوتوبوسم بهانه اي ميشه براي نوشتن و غر زدن ...
نميدونم من اينجوريم يا ....
گاهي احساس ميكنم تو شريك شدن خوبيا و خوشيم يكمي خسيسم ، دلم ميخواد واسه خودم نگهشون دارم ولي دلم ميخواد چيزايي كه توي دلم يا رو دوشم سنگيني ميكنه رو ؛ حتي يه گوششو ؛ اينجا خالي كنم ...
البته الان تو دوران تركم ، ميخوام يكمي جلو خودمو بگيرم ...
تمام اينا رو گفتم كه بگم با وجودي كه الان آماده غر زدنم اومدم تو يه خبر خوب خوب با هم شريك شيم ...
حال هانيه خوب ِ ، عملش با وجود تمام نااميديها جواب خوبي داده ، ناراحتي چشاش تا حدي رفع شده و فعلن وجودش از هر چي غريبست پاك ِ پاك ِ ...
و روحيش فوق العادست ...
ولي هر وقت دلت پر ِ به قول يه دوست حتي دير اومدن اوتوبوسم بهانه اي ميشه براي نوشتن و غر زدن ...
نميدونم من اينجوريم يا ....
گاهي احساس ميكنم تو شريك شدن خوبيا و خوشيم يكمي خسيسم ، دلم ميخواد واسه خودم نگهشون دارم ولي دلم ميخواد چيزايي كه توي دلم يا رو دوشم سنگيني ميكنه رو ؛ حتي يه گوششو ؛ اينجا خالي كنم ...
البته الان تو دوران تركم ، ميخوام يكمي جلو خودمو بگيرم ...
تمام اينا رو گفتم كه بگم با وجودي كه الان آماده غر زدنم اومدم تو يه خبر خوب خوب با هم شريك شيم ...
حال هانيه خوب ِ ، عملش با وجود تمام نااميديها جواب خوبي داده ، ناراحتي چشاش تا حدي رفع شده و فعلن وجودش از هر چي غريبست پاك ِ پاك ِ ...
و روحيش فوق العادست ...