از راه كه رسيدم نفهميم چي جوري بپرم تو اتاق و لباسا رو دربيارم و هر كدومو يه جايي پرت كنم ، سارافون سوسني رو بپوشم وبايه مسكن و يه ليوان چاي تلخ و يه بيسكوييت بشينم پاي فيلم Original Sin ( يه چيزي كه تو اون لحظات حداقل مي تونست سر و چشم و ذهنمو گرم كنه ) ...
مامان چند باري اومد درو باز كرد و قيافمو با اون حال و روز ديد؛ منم هر بار مطمئنش مي كردم كه اين فيلمه كه گريه داره نه چيز ديگه !
فيلم كه تموم شد يكمي وراجي كردم ، يه كلونازپام خوردم ، يه دوش گرفتم و رفتم زير پتو و پهن شدم ...
ساعت 11 از خواب بيدار شدم ، چند جاي روبالشي نارنجي از سياهي چشاي خيس، سياه شده بود ،از جا بلند شدم؛ هنوز سرم گيج مي رفت ، چشام پر از پف بود و ديگه ناي ياري كردن با اين گلو لعنتي كوفتي ِ هنوز پر رو نداشت ...
شايد بهتر بود مي رفتم دستشويي و دردمو يه جا بالا مي اوردم .
پ.ن : يه يه ماهي اين دوروبرا نيستم ، دنبالم نگردين ...
...........
از دست عزيزان چه بگويم ؟
گله اي نيست ...
گر هم گله اي هست ، دگر حوصله اي نيست ...
مامان چند باري اومد درو باز كرد و قيافمو با اون حال و روز ديد؛ منم هر بار مطمئنش مي كردم كه اين فيلمه كه گريه داره نه چيز ديگه !
فيلم كه تموم شد يكمي وراجي كردم ، يه كلونازپام خوردم ، يه دوش گرفتم و رفتم زير پتو و پهن شدم ...
ساعت 11 از خواب بيدار شدم ، چند جاي روبالشي نارنجي از سياهي چشاي خيس، سياه شده بود ،از جا بلند شدم؛ هنوز سرم گيج مي رفت ، چشام پر از پف بود و ديگه ناي ياري كردن با اين گلو لعنتي كوفتي ِ هنوز پر رو نداشت ...
شايد بهتر بود مي رفتم دستشويي و دردمو يه جا بالا مي اوردم .
پ.ن : يه يه ماهي اين دوروبرا نيستم ، دنبالم نگردين ...
...........
از دست عزيزان چه بگويم ؟
گله اي نيست ...
گر هم گله اي هست ، دگر حوصله اي نيست ...