نه ، شوخي جدي مثل اينكه از اين سرماي مرد افكن جون سالم به در برديم ؛ هر چقدر بگم هواي اين روزاي مشد تا چه حد گند و سرد و مسخره و به قول خوديا " خ’ن‌’ ك " بود كم گفتم و هر چقدر بگم كه چه روزاي سختي رو پشت سر گذاشتيم ! باورتون نمي شه ؛
از 0 درجه تو گرمترين ساعتا تو طول روز بگير تا 12-13 درجه زير صفر،تازه اگه راست باشه، از آفتاب بي خاصيت تا اسمون پر و در حال تركيدن و مثل هميشه كنس و خسيس مشد كه محض رضاي خدا يه قطره ام ازش نريخت، از يخ بستن و خشك شدن لباساي روبند تا قنديل بستن اب بيني محترم تو دقايق ابتدايي موندن تو فضاي باز، از سرما خوردگي و انفولانزا ِ همه گير بگير تا تب و لرز و سر درد و چركي سينوسا و يه معده پر از مسكن و تب بر و شربت سينه ؛ از صداي فين فين اَره و اوره و شمسي كوره تو خيابون بگير تا .... ( اگه خدا روز آفرينش نقشه دماغ بشرو رو به بالا مي كشيد ، مسئله ابريزش بيني و استفاده از آنتي هيستامين كلن منتفي شده بود ...)
حالا من هر چي بگم شماها باور نكنين ، اصلن ميتونين از اين بپرسين ...
خلاصه خيلي بد بود ، يخ كردم ...
بازم خدا رو شكر كه دوران نقاهت بعد از فارغ التحصيلي رو ميگذرونم و اصولن تو خونه ام ...

پ.ن: اگه برا اولين بار و اخرين بار تو زندگي خودتونو يكمي لوس كنين و يه كوچولو ناز بريزين و همونجا بمونه و هيچكي جمعش نكنه چه احساسي بهتون دست ميده ؟!
خيلي باحاله ...